اندراین دنیا ندیدم لعبتی
تا که جان بازم برایش بی بها
پس کجایی لیلی نازآفرین؟
ای عروس نازنین قصه ها
گو کجایی؟ تا که ترسیمت کنم
در بلندای نگین اطلسی
گو کجایی تا که جان راحت کنم
درتب و تاب شب دلواپسی
روزگارماتورا لیلی نهاد
ازبرای دیده ی مجنون من
گونه هایت آن زمان شد آتشین
ازبرای دیده ی گلگون من
عاقبت ما لیلی و مجنون شدیم
باوقوع حادثه گلگون شدیم
پس کجایی لیلی نازآفرین
ازبرای دیدنت دلخون شدیم
تابلوی لیلی ومجنون میزنم
شرح حال مرد دلخون میزنم
در میان پهنه ی خشک کویر
گریه های شط کارون میزنم
آنقدر افسانه سازی میکنم
تا که لیلایم تماشایم کند
تا برای جرعه ای از جام عشق
در تمام شهر رسوایم کند