بوســـه پوسیده تــــو

خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟

دیوار زندگی من

 روی دیوار

روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو

چشــــم می کشم و دهانی که بخندد

به این همه تنهایی و انتـــظار …

این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ

و تکه ذغالی که خطــــ می کشد

نیامدنتـــــــــ را …

 

روزگار من

زخمی بر پهلوی منست
روزگار نمک میپاشد ومن پیچ وتاب میخورم و همه میگویند:

چه خوب می رقصی...

اعتماد شکسته

هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است...

ولنتاین

امروز برای خیلی از دخترا و پسرا روز خوبیه....

ولـــنــتـــــــایــن مبـــــارکـــــ

 

سه نفر!!!

از ۳ نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مهری‌ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شهریوری‌ ها، آذری‌ ها، آبانی ها
چـون به درد دلت گوش میدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ی ها، خرداد ی ها، بهمن ی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند

یک نگاه

نگاهم کرد...
پنداشتم دوستم دارد !
نگاهم کرد...
در نگاهش صد شور عشق خواندم !
نگاهم کرد...
دل به او بستم !
نگاهم کرد...
اما نه !!!
بعدها فهمیدم که او فقط نگاهم کرد !!!
از زندگی آموختم که به هر نگاهی دل نبندم !
که همه نگاه ها پیام آور عشق نیستند...
همه نگاه ها معنی دوست داشتن نمی دهند...
و ...
همه نگاه ها بی ریا نیستند !!!
 

میبینی؟؟

خدایا کودکان گل فروش را میبینی؟
مردان خانه به دوش ...
دختران تن فروش ...
واعظان دین فروش ...
انسان های آدم فروش ...
محراب های فرش فروش ...
پسران کلیه فروش ...
زبان های عشق فروش ...
همه را میبینی؟
میخواهم یک تکه از آسمانت را بخرم ...
 زمینت دیگر بوی آدمیت نمیدهد....!!

درخت

درخت دلتنگ تبر شد

وقتی پرنده ها سیمهای برق را به شاخه هاى درخت ترجیح دادند!

اینجا

اینجا جایی ست که

حرمت نان از قلب بیشتر ست

آنرا می بوسند این را میشکنند!!!

 

حوا

حَوا که بغض کند

حتی خدا هم اگر سیب بیاورد

چیزی جز گریه آرامَش نمی کند

سیب ها را قایم کنید

خبر های امروزی همه شوم بودند

من حَوای پر از بغضم ...!


 

مجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام شرابش کرده بود

گفت : یارب ازچه خوارم کرده ای ؟

برصلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق دلخونم نکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو من نیستم

گفت : ای دیوانه لیلایت منم

در رگت پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی !!!

سیب

برای اولین بار که سیب را از نگاهت دزدیدم...

تو انقدر خوب بودی که جیب هایم را نگشتی...

و من انقدر هول شدم...

که جای سیب دل به تو دادم...

بچه آدم

همیشه به من میگویند مثل بچه آدم رفتار کن

نمیدونم مثل هابیل باشم یا قابیل!؟

دکتر شریعتی

اگر تنهاترین تنها شوم،باز خدا هست.

او جانشین همه نداشته های من است.

درد...

  شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه ، یه درد داره

 اما اونی که میخنده هزار تا ؟

 من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ،

 ولی اونی که گریه میکنه ،

 به هزار تا از دردهاش خندیده.

 اما جلوی یکیشون <کم> آورده...

طعنه

سهراب

گفتی چشمها را باید شست !

شستم ولی...

گفتی جور دیگر باید دید!

دیدم ولی...

گفتی زبر باران باید رفت

رفتم ولی...

 او

نه چشم های خیس وشسته ام را

نه نگاه دیگرم را

هیچ کدام را ندید

فقط در زیر باران

با طعنه ای خندید 

و

گفت :

                دیوانه باران زده

نترس...

این بار تو بگو که دوستت دارم،

نترس....

من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید.

...

ردپا

آب نریختـــــم که برگردی
آب ریختـــــم تـــا پاک شود
هر چه رد پای توست …..از زنـــدگی ام…!

سرنوشت

به سرنوشت بگویید:

اسباب بازییهایت بیجان نیستند آدمها میشکنند٫آرامتر...

پنجره

درد یک پنجره را پنجره ها میفهمند

معنی کور شدن را گره ها میفهمند

سخت بالا بروی ساده بیایی پایین

قصه ی تلخ مرا سرسره ها میفهمند

یک نگاهت بمن اموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها میفهمند

زندگی من

 مترسک ناز می کند
 کلاغ ها فریاد می زنند
 و من سکوت می کنم....
 این مزرعه ی زندگی من است

 خشک و بی نشان

انگشت کوچیکه

به سلامتی اون پسری که وقتی تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . .

تولد

تولد انسان روشن شدن کبریتی است و مرگش خاموشی آن

بنگر در این فاصله چه کردی؟!!!

گرما بخشیدی یا...سوزاندی؟!!!

آغــاز نــابــاور انــه یــک پــایــان

گــاه ســکوت طــولانــی مــفهــوم رضــایت نیست ،


آغــاز نــابــاور انــه یــک پــایــان است ... !


مــن غــرق ســکوت ، مــبهــوت ایــن پــایــانــم ...


تــو حــتی آغــاز ایــن پــایــان را هــم حــس نــکرده ای . . .

حرفی برای گفتن

یک کاغذ سفید را ؛ هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد کسی قاب نمی گیرد …. برای ماندگاری باید ؛ حرفی برای گفتن داشت …

ازادی

وقتی حقیقت… آزاد نیست
آزادی….. حقیقت ندارد

خواستم...

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.

وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.

وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.

وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.

وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.

دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.

دکتر شریعتی

جنون

 مردی از فقیهی پرسید : من هنگامی که جهت غسل در نهر آب فرو می روم و سه مرتبه تکرار می کنم و یقین نمی کنم که آب تمام بدن را فرا گرفته یا نه چه چاره سازم ؟

فقیه گفت نماز نخوان.

آن مرد با تعجب گفت: از کجا می گویی؟

 فقیه گفت از قول رسول اکرم (ص) که فرمود: " واجبات از دیوانه برداشته شده تا موقعی که از دیوانگی خارج شود. "

هر کسی که سه مرتبه درآب فرو رود و یقین نکند که غسل کرده مجنون است.