شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

زندگی

آهسته گفت خدانگهدارت و در را بست و رفت . . . آدم ها چه راحت مسئولیت خود را به گردن " خدا " می اندازند . . .!!!
مشکل از تو نبود ! از من بود ! با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود . . .
بر که نمیگردم هیچ ! عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم که لم ندهی روی مبل های راحتیبا خاطره هایم قدم بزنی . . .!!
یاد آور سوره ی توبه ای برایم...بی بسم الله آمدی و به توبه کردنم انداختی . . .
این روزها شیر هم حاضره با دمش بازی کنن اما با دلش نه . . . !!!
چه کسی میتواند پاسخ اشک های مرا بدهد ؟؟ آن غریبه ای که در دلت جای مرا گرفته ؟!!!!!!!! (از خودم!)
خــــــــــدایا ! آهی هستم که عاشق یک لبخند شده ام ... چه کنم ؟
دلمان که میگیرد ، تاوان لحظاتی است که دل میبندیم . . .
خدایا میوه ی کدام باغت را گاز بزنم که از زمین رانده شوم ... ؟
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در مسیری که هیچ بادی در آن نمی وزد . . . !!
زندگی رقص واژگان است...یکی به جرم تفاوت تنهاست و یکی به جرم تنهایی متفاوت . . . !!!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد