شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

من و تو ۴

 

   

روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم

اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوززمستانی را

با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد

شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست

تا به امید ورود تو دهان وا کردم

در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق

با سرانگشت تو را گشتم و پیدا کردم

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را

عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

و به عشق تو فرآیند تنفس را هم

جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم

باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست

من دمم را به امید تو مسیحا کردم

پنجره دفترم امروز شد و شیشه غزل

و من امروز براین شیشه تو را " ها " کردم

آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی

جای هر واژه ، نفس پشت نفس جاکردم 
 

 

من و تو ۳

 

مرا از اینکه می بینی پریشان تر چه می خواهی؟
از این آتش به جز یک مشت خاکستر چه می خواهی؟
من از اوج نگاه تو به زیر پایت افتادم
بیا این اوج، این پرواز، این هم پر، چه می خواهی؟
مرا بی خود به باران می بری با مستی چشمت
بیا این چشمها، این گونه های تر، چه می خواهی؟
برای ادعای عشق اگر این سینه کافی نیست،
بیا این تیغ، این شمشیر، این هم سر چه می خواهی؟
مرا کافیست تاوان لبانت بوسه ای زخمی
از این ضحاک در خون مرده، آهنگر چه می خواهی؟
تمام این غزل با خون رگهایم نثارت باد.
بگو دیگر عزیز من بگو دیگر چه می خواهی؟ 

من و تو۲

 

 

من از فرود گفتم و تو شهاب شدی
تو از بهانه گفتی ومن گلایه شدم
من از خواب گفتم و تو رویا شدی
تو از تب گفتی و من حسرت شدم
من از عمر گفتم و تو زمانه شدی
تو از رود گفتی و من روانه شدم
من از سکوت گفتم و تو کویر شدی
تو از نفوذ گفتی و من چشمه شدم
من از عمق گفتم و تو نگاه شدی
تو از صبر گفتی و من کوه شدم
من از شعر گفتم و تو قصیده شدی
من از تصویر گفتم و تو نشانه شدی
تو از تردید گفتی و من یگانه شدم

من و تو

 

 
تو مث یه آسمون
من ولی باد خزون
تو صدای آشنا
من ولی یه بی نشون
تو مث یه شعرِ تر
من پر از حس خطر
تو خود شقایقی
من ولی یه در به در
تو پی قاصدکا
من رفیق سایه ها
تو صدای سازی و
من نفیر ناله ها
تو گلی ، مثل بهار
من ولی فقط یه خار
تو غزلواره عشق
من کویر شوره زار
تو مث فرشته ها
من فقط یه جای پا
تو نوای عشقی و
من یه ساز بی صدا 

 

هر چه هستم دوستت دارم

 

اگر باران بودم انقدر می با ریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم 

اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم 

اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت می کردم 

اگر عشق بودم اهنگ دوست داشتن را برایت می نواختم 

ولی افسوس که نه بارانم و نه اشک و نه گل ونه عشق 

اما هر چه هستم دوستت دارم

دعا کردم که تنها مال من شی

 

دعا کردم که تنها مال من شی 

 

تو تعبیر قشنگ فال من شی 

 

دعا کردم بدونی چشم به راتم 

 

هنوز دل بسته بغض صداتم  

 

اگر بازم دلت با دیگرونه 

 

چشات دنبال از ما بهترونه 

 

بذار با یاد تو دلخوش بمونم 

 

فقط دل تنگیات با من بمونه! 

  

  Of Naz Gol  

 

عشق یعنی ...

 

 

عشق یعنی ...
 
به موقع بگو دوستت دارم


در صورتیکه قادر به دیدن عکسها نیستید اینجا را کلیک کنید

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...


وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..

صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و

گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه


وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری

.بعد از کارت زود بیا خونه


وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری

تو درسها به بچه مون کمک کنی


وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی

بهم نکاه کردی و خندیدی


وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی...


وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود


وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..

نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد


اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری


به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدی،

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

اون دیگر صدایت را نخواهد شنید

 

 

  

اما متاسفانه الان بیشتر عشق‌ها یکی از این شکل‌ها رو دارند:
بعضی عشق ها مثله قصه نوحه
(طرف از ترس طوفان میاد سراغت)

بعضی عشق ها مثله قصه ی ابراهیمه
(باید همه چیزتو براش قربانی کنی)

بعضی عشق ها مثله قصه مسیحه
(آخرش به صلیب کشیده میشی)

اما بیشتر عشق ها مثله قضیه موسی است
(یه کم که دور میشی یه گوساله جاتو میگیره) 

 

 

Of Zahra 

پـَـَـ نــه پـَـَــــ

 

 

ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم

 

****************

 


بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم
پـَـَـ نــه پـَـَــ خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم

 

*****************

 


یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم

 


*****************

 


به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

 

*****************

 


در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه

 

********************

 


تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه
داری تعمیرش میکنی ؟
پــــ نه پـــــ   دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم

 

********************

ادامه  

 پـــــ  نه پـــــ  

در 

 ادامه مطلب  

 

ادامه مطلب ...

آزاد

من غریبم ای غریبه ، آشنایم می شوی؟
آشنا با گریه های بی ریایم می شوی؟
در غریبستان چشمم التماس عاشقی است،
با نگاهت هم صدا با چشمهایم می شوی؟
گر دلم پزچین ندارد این نشان سادگیست
همنشینی ساده و صادق برایم می شوی؟
روزگار، اندیشه های تیره را می پرورد،
ای غزیبه جان پناه با وفایم می شوی؟ 
 


تولد

 ولد!! روزی که هیچگاه نفهمیدم برای چی باید خوشحال باشم!!!

پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی
تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی
تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی کردی
کنون من هم به دنیا بی نشان بودم

پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی
به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی
از این بایت خیانت کرده ای شاید نمی دانی 

من زاده ی شهوت شبی چرکینم
در مذهب عشق ، کافری بی دینم
آثار شب زفاف کامی است پلید
خونی که فسرده در دل خونینم
من اشک سکوت مرده در فریادم
داد ی سر و پاشکسته ، در بی دادم
اینها همه هیچ ... ای خدای شب عشق
نام شب عشق را که برد از یادم ؟