من غریبم ای غریبه ، آشنایم می شوی؟
آشنا با گریه های بی ریایم می شوی؟
در غریبستان چشمم التماس عاشقی است،
با نگاهت هم صدا با چشمهایم می شوی؟
گر دلم پزچین ندارد این نشان سادگیست
همنشینی ساده و صادق برایم می شوی؟
روزگار، اندیشه های تیره را می پرورد،
ای غزیبه جان پناه با وفایم می شوی؟