شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

روزی اگر...

 

 

روزی اگر به سراغ من آمد به او بگو من خوب می شناختمش نامت چو آوازی همِشه بر لب او بود حتی زمان مرگ آن لحظه های پر ز درد و غم و غروب آن بیقرار عشق چشم انتظار دیدن رویت نشسته بود روزی اگر سراغ من آمد به او بگو شب در میان تاریکی در نور ماهتاب هر روز در درخشش خورشید تابناک هر لحظه در برابر آیینه ی زمان آن دختر سکوت در انتظار دیدن رویت نشسته بود روزی اگر سراغ من آمد به او بگو جز تو دلش را به هیچ کس امانت نداد هرگز خیانتی به دستان تو نکرد هرگز نگاه پاک و زلال تو را با هیچ چشم سیاه مستی عوض نکرد تا آخرین نفس در انتظار دیدن رویت نشسته بود روزی اگر سراغ من آمد به او بگو افسوس ! دیر شد ؛ ای کاش ! کمی زودتر می آمدی اما بگو من خوب می دانم حتی در آن جهان آن خفته ی خموش ؛ در انتظار دیدن رویت نشسته است روز ی اگر ....... اما ؛ نه ؛ او هیچوقت دیگر نمی آید کاش عمرم را به پایش هدر نمی کردم

 

  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد