من ِ بی تو؟چه ماجرای بدی!
قهر کردی و حال من بد شد
شادی از قلب من فراری شد
ابر شد آسمان صاف دلم
سهم من بی تو بی قراری شد
بی تو چون دفتری مچاله شدم
درهم و برهم و پر از غصه
من ِ بی تو؟چه ماجرای بدی!
خسته ام، خسته ام از این قصه
بی تو انگار مثل یک رودم
خشک، بی آب و ماهی و خنده
دستی انگار از دل تنگم
لحظات قشنگ را کَنده
دل من منتظر نشسته هنوز
تا که برگردی و پرنده شود
توی کُشتی آشتی با قهر
آشتی باز هم برنده شود