شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

اول نامه ام

  

 

اول نامه ام به نام خدا
هست قربان علی غلام خدا

جانم اینجا که نامش ایران است
کارگردان شدن که آسان است

ای جوان جعلق بیعار
رفته ای در دیار استکبار؟

با توام ای جوان دختر باز
پسر صادق سماور ساز

ازهمان ابتدا شناختمت
تو بگو از کجا شناختمت

نامه ات چون نداشت بسم الله
گفتم این هست کافری گمراه

تو اگر شاملو نمی خوانی
اسم اورا چطور می دانی

اسم اورا نبر که کافربود
تو گمان می کنی که شاعر بود

گرکه مهمان به خانه ارد او
دشنه در دیس می گذارد او

جان من میهمان حبیب خداست
تازه او اسم خانمش آیداست

توی ایران ادیب خیلی هست
مثلا مهدی سهیلی هست

آن همه شعرهای با مفهوم
نوربارد به قبر آن مرحوم

تو درآن سوی تنبلی کردی
انقلابات مخملی کردی

با توام ای جوان مسئله دار
دست از روستای ما بردار

درس پر زرق و برق می خوانی
رفته ای غرب و شرق می خوانی

تربیت رفته پاک از یادت
حاجی ام هست جد و ابادت

من همان مشتی ام و می باشم
من به زخمت نمک نمی پاشم

حیف گلنار من که با توی خر
بشود در فرنگ هم بستر

رفته ای توی " روم" نصف شبی
تازه بلغور می کنی عربی

من از این روستا اگر برهم
عربی هم به تو نشان بدهم

می فرستم تو را به رسم ادب
هدیه ی کوچکی مناسب شب

می گذارم به جعبه ای گلدار
چند صابون خوشگل گلنار

هیچ جایت نمی زند شوره
هست این هدیه چند منظوره

راستی دختر چو دسته گلم
تر گل و ورگل و تپل مپلم

فکر یک اب و نان بهتر کرد
رفت از این روستا و شوهر کرد ! 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد