ریخت؟
ای اشک جگر سوخته آخر ز چه رو
بی سبب از دل غم دیده فرو غلطیدی
مگر از این زن بی عاطفه ی حادثه جو
در همه عمر ، چه مهری ، چه وفایی ،دیدی؟
***
تا روح بشر به چنگ زر زندانیست
شاگردی مرگ ، پیشه ای انسانیست
جان ار ته دل طالب مرگ است ، دریغ
در هیچ کجا برای مردن جا نیست
*****