شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

شعرهای عاشقانه

❤آسم و پاسم ولی عاشقونه ❤ しѺ√乇 ❤

ممنونم از نیروی انتظامی

  

 

پیراهن و گیسوی جلفم را که دیدند
با مهربانی گیسوانم را بریدند

من ظاهراً بودم ز اشرار حرامی
ممنونم از نیروی خوب انتظامی

یک روز جین پوشیده بودم او مرا دید
در ضمن او با صورتی بی مو مرا دید

فرمود: از تدریس محرومی برادر
با این قیافه مثل خانومی برادر

گفتم چرا؟ فرمود: چون ضد نظامی
گفتم: برادر! این چه بهتانی ست خامی؟

حتی اگر چیزی که گفتی بنده باشم
سیبیلهایم را هم اکنون می تراشم

آن گونه ای که دخترم را دوست دارم
هم رهبرم هم کشورم را دوست دارم

این مته را بیهوده بر خشخاش مفشار
فرمود پس معتاد هم هستید انگار!

ضد نظام و ضد دین معتادهم روش
گفتم :عجب گیر...برادر گفت :خاموش!

دیدم هوا پس می شود پیش اوفتادم
گفتم: خداحافظ برادر خانه زادم

حالا که قانون شما را نقض کردم
شاید ز بیکاری فرار مغز کردم!

هر چند بیکاری از ایران رخت بسته است
اما وجود یک نفر بیکار بست است

تا غرب با (بی بی سی) و (سی بی اس)خویش
بر ضد ایران شایعا تش را برد پیش

رفتم فرار مغز بنمایم به کابل
دیدم که ممنوع الخروجم بنده بالکل

رفتم مسافرکش شوم ماشین ندارم
ماشین خریده ام ولی بنزین ندارم

رفتم سر بازار پالانی خریدم
شب آمد از درد کمر عر می کشیدم

رفتم قاچاقچی هم شدم اما کساد است
چون دست در این صنف بیش از حد زیاد است

اکنون که بیکارم هزاران چشم بیکار
می بیندم در شکلهای نابهنجار: 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 26 آبان 1390 ساعت 00:03 http://2dar4.blogsky.com/

سلام
قشنگ بود تا آخرش رو خوندم

ok mamnoon az nazaret ali joon

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد