تنها امید من که نا امیده
امید من دوباره ته کشیدهلحظه به لحظه فکر نا امیدیاین لحظات امونمو بریدهاون که میگفت با دستای دل منازقفس بی کسی آزاد شدچی شد که با گریه ی من شاد شد؟با شبنم اشک من آباد شد؟